loading...
نوری برای چشم های تاریک
یاشار زادمهر بازدید : 35 چهارشنبه 30 بهمن 1392 نظرات (0)

من کلی دعای مستجاب نشده دارم ...



خدایا! من کلی دعای مستجاب نشده دارم. چرا همه د عاهایم را مستجاب نمی کنی؟ 



شاید تقصیر من است که زیاد دعا نمی کنم و آن قدرها که لازم است صدایت نمی 
زنم. راستش، گاهی شیطان می آید وسط دعاهایم و توی دلم را خالی می کند. آن 
وقت من نا امید می شوم و می گویم اصلاً این دعا کردن چه فایده ای دارد؟ 
خدا که جواب مرا نمی دهد.



اما وقتی به دعاهای قبلی ام فکر می کنم، می بینم چقدر خوب شد که خیلی هایش 
را مستجاب نکردی. اصلاً چقدر خوب است که تو همه دعاها را مستجاب نمی کنی. 









راستی اگر قرار بود تو همه دعاهای آدمهای روی زمین را مستجاب کنی، حتماً دنیا زیر و رو می شد.



خدایا، دلم می خواهد شرطی بین خودمان بگذاریم. شرطمان این باشد که من دعا 
کنم و تو از بین آنها انتخاب کنی، هرکدامشان را که فکر می کنی برایم خوب 
نیست، بگذاری کنار.



آیا شده است که شب و روز دعا کنی و چیزی را با اصرار از خدا بخواهی، اما 
خدا دعایت را مستجاب نکند، ولی بعد از مدتی به این نتیجه برسی که چقدر خوب 
شد دعایت مستجاب نشد؟



اگر چنین تجربه ای داری، ماجرای آن دعا و اتفاقهای بعدی را برای خدا بنویس.

 

....................................................................................



دعا كردم براي كسي كه اين مطلب را بخواند 







خدای عزیزم، 

اون کسی که همین الان مشغول خوندن این متنه، 

زیباست چون دلی زیبا داره، 

درجه یکه چون تو دوستش داری بهش نظر کرده ای، 

قدرتمند و استواره چون تو پشت و پناهش هستی 

و من خیلی دوستش دارم. 



خدایا، ازت میخوام کمکش کنی زندگیش سرشار از همه بهترین ها باشه. 

خواهش میکنم بهش درجات عالی -دنیایی و اخروی- عطا بفرما! 

و کاری کن به آنچه چشم امید دوخته، آنگونه که به خیر و صلاحش هست، برسه! 



خدایا، در سخت ترین لحظات یاریگرش باش، تا همیشه بتونه همچون نوری در تاریک 
ترین و سخت ترین لحظات زندگیش بدرخشه و در ناممکن ترین موقعیت‏ها عاشقانه 
مهر بورزه. 



خداوندا، همیشه و هر لحظه او را در پناه خودت حفظ بفرما و هروقت بهت احتیاج 
داشت دستش رو بگیر حتی اگه خودش یادش رفت بیاد در خونت و ازت کمک بخواد! 



و کاری کن این رو با تمام وجود درک کنه که هر آن هنگام که با تو و در کنار 
تو قدم برمیداره و گنجینه توکل به تو رو توی دلش حفظ کرده، همیشه و در همه 
حال ایمن خواهد بود
 
 
...........................................................
     

        
       [color=#000000][font=Tahoma]می گویند که فردا مرا به زمین می فرستی اما من به این کوچکی و ناتوانی چگونه می توانم برای زندگی آنجا بروم؟ 



خداوند پاسخ داد از میان فرشتگان بیشمارم یکی را برای تو در نظر گرفته اما و در انتظار توست و حامی و مراقب تو خواهد بود. 



کودک همچنان مردد بود و ادامه داد : اما من اینجا در بهشت جز خندیدن و آواز و شادی کاری ندارم. 



خداوند لبخند زد:فرشته تو برایت آواز خواهد خواند و هر روز به تو لبخند خواهد زد تو عشق او را احساس خواهی کرد و شاد خواهی بود. 



کودک ادامه داد:من چطور می توانم بفهمم که مردم چه می گویند در حالی که زبان آنها را نمی دانم؟ 



خداوند او را نوازش کرد و گفت: فرشته تو زیباترین وشیرین ترین واژه هایی راکه ممکن است بشنوی در گوش تو زمزمه خواهد کرد 



و با دقت و صبوری به تو یاد خواهد داد که چگونه صحبت کنی. کودک با ناراحتی گفت: 



اما اگر بخواهم با تو صحبت کنم چه کنم؟ و خداوند برای این سوال هم پاسخی داشت: 



فرشته ات دستهای تو را در کنار هم قرار خواهد داد و به تو می آموزد که چگونه دعا کنی . 



کودک سرش را برگرداند و پرسید: شنیده ام در زمین انسانهای بد هم زندگی می کنند؛ 



چه کسی از من محافظت خواهد کرد. خدا گفت فرشته ات از تو محافظت خواهد کرد، حتی اگر به قیمت جانش هم تمام شود. 



کودک ادامه داد: اما من همیشه به این دلیل که نمی توانم تو را ببینم غمگین خواهم بود. 



خداوند لبخند زد و گفت: فرشته ات همیشه درباره من با تو صحبت خواهد کرد، اگر چه من همشه در کنار تو هستم. 



در آن هنگام، بهشت آرام بود اما صداهایی از زمین به گوش می رسید. کودک می دانست که بزودی باید سفر خود را آغاز کند. 



پس سوال آخر را به آرامی از خداوند پرسید: خدایا، اگر باید هم اکنون به دنیا بروم لااقل نام فرشته ام را به من بگو. 



خداوند او را نوازش کرد و پاسخ داد: نام فرشته ات اهمیئت ندارد ولی می توانی او را [مادرصدا کنی 
 
.........................................................................

كاش لغت نامه اي بود و آدم مي توانست معني جواني 

را توي آن پيدا كند 

آن وقت شايد واقعا مي فهميدم كه 

آيا اين جواني همان چيزي است كه به شناسنامه آدم ها سنجاق شده است؟ 

يا يك جور ميراث است كه بعضي ها آن را به ارث مي برند و 

بعضي ها از آن محروم اند 

كاش مي فهميدم كه آيا جواني را مي شود خريد 

و مي شود قرض كرد و 

مي شود از جايي جفت و جورش كرد يا نه 

شايد هم جواني يك جور جهان بيني است، 

يك نوع تئوري و يك گونه از تفكر، كه ربطي هم به 

سن و سال آدم ها ندارد 

شايد هم به قول قديمي ها، شعبه اي از جنون است و دوره 

بي تجربگي است 

و زمان خيالات خام و خواسته هاي بسيار و آرزوهاي دور و دراز 

مادربزرگ مي گفت: جواني يك جور مُد است 

قديم ها جواني مد نبود، آدم ها چند سالي بچه بودند و بعد 

به چشم بر هم زدني پير مي شدند 

كسي وقت نداشت جواني كند 

دنيا جاي عجيبي است و آدم ها و تعاريف و اتفاق هايش از 

آن هم عجيب تر 

به خودم مي گويم من حتماً جوانم 

اگر جواني به شناسنامه ربط داشته باشد، من جوانم 

اگر ميراثي باشد، آن را به ارث برده ام 

اگر دارايي باشد، آن را دارم 

اگر جهان بيني و تفكر هم باشد 

من، هم جوانانه مي بينم و هم جوانانه فكر مي كنم 

اما همين كه از خانه پا بيرون مي گذارم، مطمئن مي شوم كه اشتباه كرده ام 

بين آن جواني كه من فكر مي كنم با اين جواني كه عمل مي شود 

زمين تا آسمان فاصله است 
ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 5
  • کل نظرات : 3
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 4
  • آی پی دیروز : 1
  • بازدید امروز : 5
  • باردید دیروز : 0
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 5
  • بازدید ماه : 8
  • بازدید سال : 55
  • بازدید کلی : 2,359